علاقهمندي ها
+
غمگـيـــن تــريـن جــاي ِ خــاطــره ،
اونجــاييـه کــه کــم کــم احســاس ميکنــي
چهـــرَش هــــم داره از يــــــادت ميـــرِه !!!

راه كمال
91/4/25
*ياس*
اوهوم.....
*زهرا بانو*
:)...
*سحربانو*
عالي.....
*زهرا بانو*
مرسي :)
1 فرد دیگر
16 فرد دیگر
+
*ياران چه غريبانه ماندند در اين خانه!*
.
.
.
*براي سلامتي همه جانبازان دست به دعا بر داريم ... *
*أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ*

قاطي پاطي•نازنين
91/4/24
+
و چه سخت است كه شهيدان شلمچه دعوت نامه ات را پس فرستند ...<br>دعوت نامه اي كه به رفتن آن فقط 1 روز باقي مانده بود ...<br>و من ؛ اين بنده ي سرا پا تقصير ، غمگينم ...<br>نميدانم چه بگويم ...<br>سخت است شهدا نطلبيده باشند تو را .....<br>

سعيد و ...ش
91/4/23
اول شلمچه بعد از كنكور خانم دندانپزشك...گويا شهدا خواسته اند در كنكور ياريت كنند ..انشا الله....يا علي
+
گاهي دلم مي خواهد خودم را بغل کنم!
ببرم بخوابانمش!
لحاف را بکشم رويش!
دست ببرم لاي موهايش و نوازشش کنم!
حتي برايش لالايي بخوانم،
وسط گريه هايش بگويم:
غصه نخور خودم جان!
درست مي شود!درست مي شود!
اگر هم نشد به جهنم...
تمام مي شود...
بالاخره تمام مي شود...!!!
آشخانه
91/4/18
+
يك خواهش از جمع دارم لطف كنيد به يكديگر بي احترامي نكنيد.عضويت در گروه يعني به تعادل رسيدن.اگر احساس ميكنيد فاقد تعادل هستيد لطف كنيد حداقل براي ديگران ايجاد مزاحمت وآزار نداشته باشيد.شكر خدا همه بالغ وكامل هستند وخوب وبد را تشخيص ميدهند.بنده از همه خواهش دارم احترام يكديگر رازير پا نگذاريد.
☺شيما☺
88/9/1
+
فرشته ي مهربون(آسموني) تولدت مبارك.

سعيد و ...ش
88/11/15
+
چرچيل روزي سوارتاکسي شده بودوبه دفترBBC براي مصاحبه ميرفت.هنگامي که به آنجارسيد به راننده گفت:آقا لطفانيم ساعت صبر کنيد تا من برگردم.راننده گفت: نه آقا! من مي خواهم سريعا به خانه بروم تا سخنراني چرچيل را از راديو گوش دهم" چرچيل از علاقهي اين فرد به خودش خوشحال و ذوقزده شد و يك اسکناس ده پوندي به او داد. راننده با ديدن اسکناس گفت: "گور باباي چرچيل!اگر بخواهيد، تا فردا هم اينجامنتظر ميمانم

دومان-3
88/11/5
+
به خاطر سپار اثر انگشت خداوند بر همه چيز هست جايي در پس ذهنت...قرآن شرمنده ام...

مرضيه بهشتيان
88/10/18
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگي ساخته ام كه هر وقت در كوچه مان آوازت بلند ميشود همه از هم ميپرسند " چه كس مرده است؟ " چه غفلت بزرگي كه مي پنداريم خدا ترا براي مردگان ما نازل كرده است .
قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از يك نسخه عملي به يك افسانه موزه نشين مبدل كرده ام . يكي ذوق ميكند كه ترا بر روي برنج نوشته،يكي ذوق ميكند كه ترا فرش كرده ،يكي ذوق ميكند كه ترابا طلا نوشته ،يكي به خود ميبالد كه ترا در كوچك ترين قطع ممكن منتشر كرده و ... ! آيا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازي كنيم ؟