ارسالکننده : سعید و ...ش در : 88/10/23 2:4 عصر
ظهر یک روز سرد زمستانی، وقتی امیلی به خانه برگشت، پشت در پاکت نامه
ای را دید که نه تمبری داشت و نه مهر اداره پست روی آن بود. فقط نام و آدرسش روی
پاکت نوشته شده بود. او با تعجب پاکت را
باز کرد و نامه ی داخل آن را خواند:
« امیلی عزیز،
عصر امروز به خانه تو می آیم تا تو را ملاقات کنم.
با عشق، خدا»
امیلی همان طور که با دست های لرزان نامه را روی میز می گذاشت، با خود
فکر کرد که چرا خدا می خواهد او را ملاقات کند؟ او که آدم مهمی نبود. در همین
فکرها بود که ناگهان کابینت خالی آشپزخانه را به یاد آورد و با خود گفت: « من، که
چیزی برای پذیرایی ندارم! » پس نگاهی به کیف پولش انداخت. او فقط 5 دلار و 40 سنت
داشت. با این حال به سمت فروشگاه رفت و یک قرص نان فرانسوی و دو بطری شیر خرید.
وقتی از فروشگاه بیرون آمد، برف به شدت در حال بارش بود و او عجله داشت تا زود به
خانه برسد و عصرانه را حاضر کند. در راه برگشت، زن و مرد فقیری را دید که از سرما
می لرزیدند. مرد فقیر به امیلی گفت: « خانم، ما خانه و پولی نداریم. بسیار سردمان
است و گرسنه هستیم. آیا امکان دارد به ما کمکی کنید؟ »
امیلی جواب داد:آ« متاسفم، من دیگر پولی ندارم و این نان ها را هم
برای مهمانم خریده ام.
»
مرد گفت:آ« بسیار خوب خانم، متشکرم» و بعد دستش را روی شانه همسرش
گذاشت و به حرکت ادامه دادند.
همان طور که مرد و زن فقیر در حال دور شدن بودند، امیلی درد شدیدی را
در قلبش احساس کرد. به سرعت دنبال آنها دوید: آ« آقا، خانم، خواهش می کنم صبر
کنید. » وقتی امیلی به زن و مرد فقیر رسید، سبد غذا را به آنها داد و بعد کتش را
درآورد و روی شانه های زن انداخت.
مرد از او تشکر کرد و برایش دعا کرد. وقتی امیلی به خانه رسید، یک
لحظه ناراحت شد چون خدا می خواست به ملاقاتش بیاید و او دیگر چیزی برای پذیرایی از
خدا نداشت. همان طور که در را باز می کرد، پاکت نامه دیگری را روی زمین دید. نامه
را برداشت و باز کرد:
آ« امیلی عزیز،
از پذیرایی خوب و کت زیبایت متشکرم،
با عشق، خداآ
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : سعید و ...ش در : 88/10/22 1:57 عصر
Three things in life that are never certain
سه چیز در زندگی پایدار نیستند
Dreams
رویاها
Success
موفقیت ها
Fortune
شانس
Three things in life that, one gone never come back
سه چیز در زندگی قابل برگشت نیستند
Time
زمان
Words
گفتار
Opportunity
موقعیت
Three things in human life are destroyed
سه چیز در زندگی انسان را خراب می کنند
Alcohl
الکل
Pride
غرور
Anger
عصبانیت
Three things that humans make
سه چیز انسانها را می سازند
Hard Work
کار سخت
Sincerity
صمیمیت
Commitment
تعهد
Three things in life that are most valuable
سه چیز در زندگی بسیار ارزشمند هستند
Love
عشق
Self-Confidence
اعتماد به نفس
Friends
دوستان
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : سعید و ...ش در : 88/10/22 1:56 عصر
Three things in life
that may never be lost
سه چیز در زندگی که هرگز نباید از بین بروند
Peace
آرامش
Hope
امید
Honesty
صداقت
And how beautiful these three important things
in life perspective Dr.Ali Shariati stated
و چه زیبا این سه چیز مهم در زندگی از دیدگاه دکتر علی شریعتی بیان
شده
Do not rely on three things never
به سه چیز هرگز تکیه نکن
Pride
غرور
Lie
دروغ
Love
عشق
Gallop is human with pride
انسان با غرور می تازد
Be lost with telling lies
با دروغ می بازد
And dies with love
و با عشق می میرد
Happiness in our lives has three primary
خوشبختی زندگی ما بر سه اصل است
Experience Yesterday
تجربه از دیروز
Use Today
استفاده از امروز
Hope Tomorrow
امید به فردا
Ruin our lives is the three principle
تباهی زندگی ما نیز بر سه اصل است
Regret Yesterday
حسرت دیروز
Waste Today
اتلاف امروز
Fear of Tomorrow
ترس از فردا
سه چیز در زندگی پایدار نیستند
Dreams
رویاها
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : سعید و ...ش در : 88/10/19 9:46 عصر
عجب دنیا ای شده
واقعا
امروز می خوا م راجه
به کسی بنویسم که خیلی هاتون شاید اونو روزی و حتی الانم قهرمان وپهلوون بدونید اما
چی بگم خودم هم یک
روزی از قهرمانیش شاد میشدم و الان پشیمونم
به قول حضرت حافظ :حاشا
که گدا معتبر شود
دیروز تو تلویزیون
اقا ضرغامی برنامه بسیار خوب و قدیمیه ورزشو مردم نشون داد که حسین رضا زاده اون
همه پیشکسوت رو واسه مراسم معارفه ی خودش
معطل گذاشت آخرشم یک جوراییی طلب کار ملت هم بود
خوب البته حق داره وقتی یک بچه از گوشه داهات بلند
میشه میاد میشه قهرمان ملی همینه دیگه اونم چه قهرمانی یادمه وقتی ایوانف (استاد
ایوانف بزرگ البته) بعد از المپیک قراردادش تمام شد از ایران رفت (اینم بگم همون
تو هواپیما قطری ها کنارش صندلی رزرو کرده بودند و به صوفیه نرسیده قرارداد باهاش
بستند و ایوانف رو غر زدند اساسی که ما قدر ایشونو ندونستیم) اولین کسی که پشت سر
مردی که تمام قهرمانی هاشو از اون داشت حرف زدو صفحه گذاشت همین نامرد مفت خور بود
کسی که تو کل مدال آورهای این مملکت از همه بیشتر جایزه گرفته و فقطم طبل تو خالی
بوده برام جالب بود که تو هول وهوش سالگرد مرحوم تختی اون برزگ مرد تاریخ ورزش
ایران این قهرمان پفکی این بی ادبی رو به پیشکسوتاش کرد خلاصه بگم وقتی یک بچه 19
ساله به کسی که اونو ساخته تا بره قهرمان المپیک بشه بی ادبی میکنه و کسی نمی زنه
تو دهنش اینجوری میشه دیگه قهرمانی که خودشم میدونه مدال هاش فقط با تجویز های
استاد ایوانف بوده و بس تا حالا فکر کردین
چرا قهرمان حسین توکلی بعد المپیک سیدنی چی شد؟ کجا رفت؟
چرا از تیم ملی خط
خورد؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چون اون تنها کسی بود
که بر علیه ایوانف حرف نزد
حساب شاهین که جداست
(نصیری نیا) چون خلاصه پای منافع فامیلی وسط بودو بهد ایوانف عمو گرامی ایشون شد مربی تیم ملی اما حسین رضازاده واقعا نامردی رو
تموم کرد در حق استادش
قهرمان ترسوویی که
وقتی دید نمی تونه حتی دیگه رکورد های خودشم تکرار کنه (از بس مفت خوری کرده بود
بجای تمرین) خودشو زد به مریضی و گفت من مریضم و دیگه نباید ورزش کنم ما ایرانی ها
واقعا خیلی دممون گرمه !!!
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : سعید و ...ش در : 88/10/19 9:45 عصر
یادمون میره کیا
واسمون چه زحمت هایی کشیدن
وقتی گند دوپینگ
کاروان وزنه برداری ایران در میاد و ایوانف واسه خاطر همین آقای نامرد خودشو
قربونی میکنه و دوپینگ رو گردن میگیره تا اونو محروم نکنند .
البته این تو همه جای
ایران الان خدا رو شکر مد شده منظورم حق نشناسیه
به بزرگانمون بی ادبی
میکنیم واسه دعواهای بچه گونه سیاسی یا ...
البته بازم به قول
حضرت حافظ : آن روز دیده بودم این فتنه ها که بر خواست
وقتی تو تلویزیون هر
روز نشون میدند که بچه ها رو حرف بزرگتر ها حرف میزنند از خونه قهر میکنند روزی
ازدواج می کنند بعدم همه چیز به خوبی و خوشی تموم میشه این میشه که میبینید بچه
های امروزی والدینشونو به اسم کوچیک صدا میزنند و هز بی ادبی ایی هم بهشون میکنند
تو ورزشگاه فوتبال به
بزرگ تره ا بی ادبی میکنند علی دایی رو میارن اونجوری خراب میکنند و حتی برای بزرگ
ترین فوتبالیست تاریخ ایران یک بازی خداحافظی هم نمیگیرند
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اینم از احمد رضا
عابدزاده که زانو هاشو واسه ایران داد تمام زندگی اش رو واسه ایران داد اونم که
دیدی رفت آلمان پاهاشو عمل کرد کار فدراسیون نبود و یک دوست پولشو داد حتی همون
دوست بود که براش بازی خداحافظیه با آلمان رو ترتیب داد نپرسید کی که نمی گم (سکرته
اما خبر موثق دارم )
خلاصه ما داریم
خودمون تیشه به ریشه ی خودمون میزنیم دوستای گلم
انا الانسان لفی خسر
تو همه ی کارها تو
همه ورزش ها شنیدین وقتی بعد از انقلاب آری هان که اولین مربی خارجی و البته خیلی
هم بزرگ تو اون زمان به ایران اومد چه رفتاری باهاش شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خلاصه ورزش شده مافیا
همین آقای قهرمان ملی
همونیه که تو دبی واسه املاک فلان بهمان تبلیغ میکرد تا هم باعث خروج ارز از کشور
بشه با استفاده از شهرتش هم هموطنای بیچاره رو بد بخت کنه اونجا بعد به اقا هیچکس چیزی نمی گه حالا چرا پیدا
کنید پرتقال فروش را
اما مثلا ناصر حجازی اگه واسه شرکت خودش تبلیغ
کنه باید اعدام بشه
چرا چون خارج از
ایران کروات میزنه
چون بلد نیست (البته
اینجور آدما ها انقدر مرد هستند که اینکار رو نمی کنند)
که واسه کسی نوشابه
باز کنه
دوستای گلم البته اینم
بگم ورزش قهرمانی مخصوصا تو وزنه برداری کلا الان بدون دوپینگ انجام نمیشه اما
مربی ایی خوبه که دوپینگ شاگردش لو نره
اما اون سال که لو
رفت قضیه حال گیری بودو دنیا می خواست حال ایران رو بگیره وگر نه ایوانف اشتباهی
نکرده بود هر چند ورزشکارای ما هم کلا آخر سوتی هستند
اینم بگم که اگه الان
تو کشورمون یک چیزایی میبینیم ومیشنویم که تو مخیلمونم قبلا نمی گنجید تقصیر
خودمونه من کاری ندارم که جریانات این چند وقته درسته یا غلط یا کلا حق با کیه (برامم
مهم نیست) اما
به قول یک شاعر دیگه
که الان متاسفانه اسشون یادم نیست
بد میکنی و نیک طمع
میداری هم بد باشد سزا بد کرداری
با آنکه خداوند کریم
است و رحیم گندم ندهد بار چو جو
میکاری
یا همون خود کرده را
تدبیر نیست خودمون
اگه امروز به کسی یا
بزرگی بی حرمتی میشه به نظر من علتش اشتباهیه که ما خودمون سالها پیش انجام دادیم
همشه به دوستام توصیه
میکنم که شطرنج بازی کنند و نرد (تخته نرد) چون بازی زندگی کردنه
مهره ای رو که اول
بازی یا مثلا تو حرکت 4/5 تکونش میدی آخر بازی معلوم میشه چه نتیجه ای داشته کلا
یاد میگری هر حرکتی یک بازخوردی داره که بعدا جوابش معلوم میشه
و اینکه توی نرد هم
همینطوره همیشه اونی که به ظاهر جلو افتاده برنده نیست و باید همیشه امیدوار بود
کلا نرد بازیه جبر و اختیاره و شطرنج بازی تفکر واحتساب به همم خوانندگان عزیز
وبلاگم هم همین رو توصیه میکنم که اینبار که این بازی رو انجام میدند به حرفای من
بیشتر فکر کنند
راستی اینم اولین
باری بود که از خودم مطلب تو وبلاگم نوشتم ها همیشه کپی بودش (منم دوپینگی بودم :-)
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : سعید و ...ش در : 88/10/10 5:39 عصر
می گن پشط ثر مرده حرف نذنین اما مرده ای که سالهات و باغیاط داره که نمیشه پشط صرش چیضی نگفط عاخه
حطمن فحمیدین کیو میگم دیگه
مردی (جسارتا البته اسم مرد مقدسه چون مرد علی (ع)بود وبس) که اض فرت دلثوذی واصه کشورش و مخثوسا غشر دانشجوی اون با مدرک دیفلم ردی رفط وشد اسطاد دانشگاح اونم در یک اقدام هماصی
خدایش بیامرظد
باذم بگید اینجا بد جاییه
...
به قلم حسن
(البته هر چی من میگم خیلی خطرناکه حسن گوش نمیده)
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : سعید و ...ش در : 88/10/10 5:30 عصر
سلام دو روزه می خوام یک سری حرفا بزنم اما با خودم کلنجار میرم که
نگو بگو خلاصه گفتم نگم بهتره"اسرار جهان چنان که در دفتر ماست/گفتن نتوانکه
آن وبال سر ماست//چون نیست در این مردم دانا اهلی/نتوان گفتن هر آنچه در خاطر ماست"
خلاصه فقط اینو بگم اتفاقای روز عاشورا خوب یاد بد واسه من یک حسن
بزرگ داشت بلاخره فهمیدم تو دنیا بجز داهات ما و غزه جاهای دیگه ای هم وجود داره
آخه من فقط تو تلویزیون می تونم ببینم این چیزارو و اون روز فهمیدم که تو دنیا بجز
غزه چیزای دیگه ای هم هست وآدمای دیگه ای هم وجود داره
حالا نپرید به هم دعوای سیاسکی بکنیدا این فقط انتقاد من بود به تلویزیون
آقا ضرغامی جون
کلمات کلیدی :
ارسالکننده : سعید و ...ش در : 88/10/7 2:36 عصر
به حمام میروید اول کدام قسمت را میشویید؟
روانشناسی
هنگامیکه
به حمام میروید اولین قسمتی که از بدنتان را میشورید کدام ناحیه است؟ این موضوع
که شما هنگامیکه به حمام میروید کدام ناحیه از بدنتان را میشورید دارای روان
شناسی جالبی میباشد.
آیا شما به حمام میروید اول صورت، زیر
بغل، موهای سر، قفسه سینه یا شانه هایتان را میشورید؟ یا سایر اعضای بدنتان را میشورید.
آیا تا کنون به پاسخ این سوال فکر
کرده اید آیا به این موضوع دقت کردهاید ؟؟قبل از اینکه این متن را بخوانید اول
تصمیم بگیرید و فکر کنید که کدام ناحیه از اعضای بدنتان را در ابتدا میشورید و
بعد این تست را ادامه دهید.
اگر شما شخصی هسیتد که هنگام ورود به
حمام صورت خود را میشورید:
پول برای شما اهمیت بسیاری دارد اما
نسبت به اهمتی که پول در زندگی شما دارد کوشش کمیبرای به دست آوردن آن انجامیمیدهید
سطح تقاضا و تلاش شما دارای توازن نمیباشد . در صحبت های خود خیلی پابند صداقت
نیستید و برای اینکه به مقصود خود برسید گاهی اوقات صداقت خود را فراموش میکنید . افرادی
که در اطراف شما هستند به دلیل رفتارهای متفاوتی که شما انجام میدهید قادر به درک
صحیحی از شما نیستد ولی شما به تفکرات دیگران راجع به خودتان اهمیت زیادی نمیدهید
و معمولا کارهایی را که خودتان دوست دارید و طبق خواسته و میل خودتان باشد انجام
میدهید.
اگر شما شخصی هسیتد که ابتدا زیر بغل
خود را میشورید:
شما شخصی قابل اعتماد و بسیار مسئول
هسیتد و هر کاری که بر عهده شما گذاشته میشود را به خوبی انحام میدهید . شخصی
کاملا مردمیهستید و به همین دلیل و ویژگی که دارید بسیاری از افراد مطیع شما
هستید و ارزش بالایی را برای شما قائل هستند ، زیرا شما اگر دوستی داشته باشید که
در قطب شمال زندگی کند و به کمک شما احتیاج داشته باشد بلافاصله با شنیدن این خبر
به کمک او میروید . اما توصیه میکنیم اینقدر صادق نباشید زیرا باعث میشود که
متحمل ضربات جبران ناپذیری شوید .
اگر شما سخصی هستید که ابتدا موهای سر
خود را میشورید:
این افراد هنرمند، خلاق، هستند و
معمولا دارای افکاری مثبت هستند که باعث میشود دیگران را به خود جذب کنند . این
افراد معمولا آنقدر در رویاهایی خود غوطه ور میشوند که گاهی فراموش میکنند در
حال حاصر و در این زمان به سر میبرند . برای به دست آوردن پیروزیها و موفقیت های
با تلاش مدام و پیوسته پیش میروید . شما قادر به درک موضوعاتی هستید که دیگران
نمیتوانند آن را درک کنند . موقعیت اجتماعی برای شما بسیار مهم تر از جنبه ی
اقتصادی آن میباشد. به خانواده و دوستانتان اهمیت زیادی میدهید.
اگر شما سخصی هستید که اول قفسهی
سینه تان را میشورید:
شما شخصی هسیتد که زیاد اهل حرف و سخن
نیستید و ترجیح میدهید در مورد کاری صحبت نکنید تا این کار به اتمام برسد و بعد
در مورد آن صحبت میکنید ، آدمیرک هستید.آرامش خیال و آسودگی بزرگترین هدف شما در
زندگی است . شما شخصی هسیتد که نمیتوانید افرادی که به نوعی حواس پرت یا پریشان
هستند تحمل کنید . شما همیشه تمایل به کارهای جدید و نو دارید و از تمام وقایع
جدید و متنوع استقبال میکنید .
اگر شما سخصی هستید که اول شانههایتان
را میشورید:
این افراد معمولا در همهی کارهای خود
با ناامیدی وارد میشوند به همین دلیل نمیتوانند پیروز میدان شوند جون از ابتدای
امر با نا امیدی وارد میشوند . علی رغم توانایی های زیادی که دارید تا کنون
پیشرفت قابل توحهی نسیب شما نشده است . دوست دارید وقت خود را در تنهایی بگذرانید
و از تفزیحات جمعی فراری هستید . پول برای شما در زندگی تان تاثیری وافر و باور
نکردنی دارد در حالی که بر تمام قعالیت های شما تاثیر مستقیمیدارد .
سایر نقاط بدن:
شما شخصی بسیار متعادل هستید، به
راحتی میتوانید درون خود را کنترل کنید و بر احساسات قلبی تان فائق شوید . شما
فردی فعال و پویا نیستید باید این موضوع را یاد بگیرید که این حس را در خود بیدار
سازید تا بتوانید زندگی تان را از هیجان سرشار کنید . شما شخصی دوست داشتنی هستید
و به هر مجلسی که قدم بگذارید دوستان زیادی را برای خود پیدا میکنید.
کلمات کلیدی :
روانشناسی
ارسالکننده : سعید و ...ش در : 88/9/30 10:37 صبح
آیا ازدواج برای همه یک امر ضروری است ؟!
"عشق در نگاه اول فهمش راحت است، یعنی وقتی دو نفر برای یک عمر به هم
نگاه می کردند
و این به یک معجره تبدیل می شود." – امی بلوم
ازدواج چه فوایدی دارد؟ ازدواج این امکان را برای افراد فراهم می کند
که کمی آرامتر شوند و برای شناختن درونی و بیرونی طرف خود متعهد شوند. این نزدیکی
و صمیمیت و اینکه بدانید یک نفر در این دنیا دوستتان دارد و به رابطه با شما متعهد
است خیلی زیباست. همچنین ازدواج یکی از معدود راه های تشکیل خانواده بدون حرف مردم
است. ارتباط و تشکیل خانواده بدون ازدواج قانونی همانطور که میدانید چندان در
جامعه ما مورد پسند نیست. همچنین وقتی ازدواج کرده اید، می توانید خیلی راحت
خودتان باشید و با راحتی بیشتری کارهایتان را انجام دهید. ازدواج معمولاً فواید
مالی هم در بر دارد و حتی بانک ها افراد متاهل را بیشتر از افراد مجرد جدی می
گیرند. ازدواج گذرگاهی برای شروع دوباره زندگی شماست. آنجاست که می توانید برای
آینده تان و هر چه که برایتان مهم است برنامه ریزی کنید. البته این کارها را می
توانید بعنوان یک فرد مجرد هم انجام دهید اما همیشه یک باری روی دوشتان است که یک
روز بالاخره باید ازدواج کنید.
با وجود این فواید، ازدواج معایبی هم به همراه دارد. هرچقدر هم که دو
طرف سعی کنند استقلال خود را در ازدواج حفظ کنند اما باز هم بخش اعظمی از
استقلالتان با ازدواج از بین می رود. برخی رفتارهای و اعمال خاص که قبلاً برایتان
قابل قبول بود، الان دیگر نیست و می تواند باعث عدم وفاداری احساسی یا جسمی شود.
خیلی وقت ها ازدواج کردن مثل این می ماند که دوباره بچه شده باشید. بعد از ازدواج
می بینید که دوباره با احساسات یک نفر دیگر محدود شده اید. البته ازدواج مثل زندان
نیست اما آن آزادی که قبل از ازدواج داشتید دیگر وجود ندارد. خستگی جنسی هم بعد از
ازدواج ایجاد می شود. صادقانه بگوییم، چند بار می توانید با یک نفر خاص قبل از
اینکه پیر شوید رابطه داشته باشید؟ خیلی از زوج ها عشق و نوازش های حین رابطه جنسی
را زیاد جدی نمی گیرند و همه شور و احساس در سکسشان از بین می رود. اگر با خود فکر
می کنید که این اتفاق برای شما نخواهد افتاد مطمئن باشید که کاملاً در اشتباهید
چون بالاخره این اتفاق می افتد.
بچه ها را هم وارد قضیه کنید و آنوقت است که داستان ازدواج سخت تر هم
می شود. دو نفر الان باید در مورد نحوه بزرگ کردن و تربیت کردن فرزندانشان هم با
هم توافق کنند. بچه ها در خیلی چیزها دخالت می کنند. بله درست است که بچه نعمت است
و عشق بیشتری به زندگی زناشویی می بخشند اما کنار آمدن و تربیت کردن آنها کاری
بسیار دشوار و استرس زا است و مسئولیت ها و انتظارات را ده برابر بیشتر می کند.
بچه ها همچنین آن چیزهایی که در مورد همسرمان دوست نداریم را بیشتر به چشممان می
آورند. به خاطر همه این مشکلات هم که شده باید قانونی تصویب کنند که زوج ها باید 5
سال تا بچه دار شدن صبر کنند تا بهتر بتوانند در این رابطه تصمیم گیری کنند.
"عشق یک دیوانگی موقت است، که با ازدواج درمان می شود." – آمبروز
بیرث
آیا باید ازدواج کنیم؟ این سوال کاملاً شخصی است. ازدواج این روزها
جذابیت خود را از دست داده است و رسانه ها هم خیلی به این موضوع کمک کرده اند. پاسخ به
این سوال خیلی ساده است. اگر فکر می کنید برای شما مناسب است باید ازدواج کنید.
اما اگر فکر می کنید که آن روش زندگی برای شما مناسب نیست پس نباید ازدواج کنید.
هر فرد متاهلی که به شما می گوید، ازدواج چیزی را تغییر نمی دهد، کاملاً اشتباه می
گوید. ازدواج خیلی چیزها را عوض میکند. البته خوشبختانه تعادلی که ازدواج ایجاد می کند به همان اندازه
تاثیرات منفی، تاثیرات مثبت به همراه دارد.
داستان های پریان که در زمان کودکی برایمان می گویند فقط داستان اند. داستان
واقعی جذابیت خیلی کمتری دارد و تلاش بیشتری هم می برد. برای ازدواج باید بخش خیلی
بزرگی از خودمان را فراموش کنیم و خیلی آرزوها و خواسته های شخصیمان را مدتی متوقف
کنیم. خیلی ها بعد از مدتی می فهمند آنچه که اول کار می خواستند خیلی با آن چیزی
که آخر کار می خواهند فرق می کند. آیا همه اینها ارزشش را دارد؟ خیلی وقت ها زن و
شوهر های خوشبخت می گویند که بله ارزشش را دارد اما یادتان باشد زن و شوهرهای
خوشبخت هم یک شبه به آن وضعیت نرسیده اند. برای اینکه یک ازدواج دوام پیدا کند
باید واقعاً به تعهدات پابرجا بمانید و مشکلات عاطفی، احساسی، ذهنی و فیزیکی خیلی
زیادی را پشت سر بگذارید. ده سال اول را واقعاً به کشف رابطه می پردازیم. خیلی وقت
ها تا زمانیکه مجبور می شویم با یک نفر زیر یک سقف زندگی کنیم، خودمان و همه
پیچیدگی های خودمان را نمی شناسیم.
اگر چند وقت است که سردرگم هستید که باید ازدواج بکنید یا نه، توصیه
می کنیم که کمی صبر کنید. این مسئله نشان می دهد که شما هنوز در این مورد تردید
دارید و مطمئن به این کار نیستید. مطمئن باشید که وقتی زمان واقعی ازدواجتان رسیده
باشد، آنوقت است که دیگر این تردید را ندارید و کاملاً از تصمیم خود مطمئنید
کلمات کلیدی :
آیا ازدواج برای همه یک امر ضروری است ؟!
ارسالکننده : سعید و ...ش در : 88/9/30 10:37 صبح
ازدواج برای خیلی از ما بخشی عادی از زندگی است. ما بزرگ می شویم،
دیپلممان را می گیریم، یا کار پیدا میکنیم یا وارد دانشگاه می شویم و بعد یک روز
آن کسی که می خواهیم را برای زندگیمان پیدا می کنیم. اما این روزها افراد خیلی
دیرتر ازدواج می کنند و قبل ازاینکه "بله" را سر سفره عقد بگویند مکث
طولانی تری دارند.
در جوامع غربی تحقیقات گزارش می کند که از سال 2001، تعداد کسانی که
ازدواج می کنند هر ساله رو به کاهش است. در سال 1970، 72 درصد از جمعیت متاهل
بودند ولی این رقم امروز به 50 درصد رسیده است. همچنین، درصد افرادی که طلاق گرفته
اند شدیداً رو به افزایش است. مشخص است که همه این اطلاعات باعث می شود افراد قبل
از ازدواج بیشتر و عمیقتر به این اقدام خود فکر کنند. سوال این است که در این
روزگاری که هیچ چیز دائمی و بادوام به نظر نمی رسد، آیا باید ازدواج کرد یا خیر؟
بدون شک عامل دیگر در کاهش آمار ازدواج تاثیر طلاق بر ذهن نوجوانان و
جوانان است. خیلی از آنهایی که به ازدواج فکر می کنند خود فزندان طلاق هستند. این
مسئله آنها را در برابر رفتن زیر بار تعهدات ازدواج مقاومتر می کند. از 82 درصد از
زوج های متاهلی که تا پنجمین سالگرد ازدواجشان زندگی مشترکشان ادامه پیدا میکند،
فقط نیمی آن را به 10 سال می رسانند. با گذشت زمان، احتمال با دوام ماندن ازدواج
ها کمتر و کمتر می شود. تعداد بالای شکست های ازدواج باعث می شود مردم بیشتر به
مسئله ازدواج کردن یا نکردن فکر کنند.
اکثر مردم می فهمند که اول آشنایی همیشه سرشار از عشق و محبت است. اول
همه رابطه ها همه چیز خوب است. ارتباط جنسی خوب است، همراهی و همدلی دو نفر با هم
خوب است، و مقدار کمتر تعهدات مشترک زندگی را برایشان ساده تر می کند. زندگی
کردن در خانه های جدا به هر دو طرف آزادی بیشتری داده و نگرانی ها معمولاً کمتر
است. چیز زیادی برای نگرانی وجود ندارد. وقتی رابطه برهم می خورد، چیزهایی مثل
بچه، مشکلات مالی و قضاوت های جامعه وجود ندارد که دو طرف را نگران کند و بیشتر
افراد می توانند راحت از این مشکلات بگذرند. قبل از اینکه رابطه دو طرف قانونی
شود، بر هم زدن رابطه کار سختی به نظر نمی رسد. سالیان سال است که به مردها و زن
ها درمورد ازدواج و تعهدات آن هشدار می دهند. سکس بین دو طرف محو می شود، زن خانه
مدام غرغر می کند، مرد به فردی تنبل تبدیل می شود که جز دستور دادن و خوردن کار
دیگری در خانه نمی کند و خیلی چیزهای دیگر. اینجاست که می گویند، سری که درد نمی
کند را دستمال نمی بندند.
بعد از گذشت یک زمان مشخص می فهمید که قدم بعدی در رابطه تان این است
که ازدواج کنید. معمولاً فقط یکی از دو طرف میل به ازدواج دارد و طرف دیگر به همان
وضعیت راضی است. اما به خاطر ترس از دست دادن رابطه، دو نفر با هم ازدواج می کنند.
اما مدت زمان کمی بعد از ازدواج است که همه چیز خسته کننده و تکراری می شود. تعداد
کمی از افراد از قبل پیشبینی می کردند که به چنین نقطه ای برسند. بعد از اینکه
آنچه که باید گفته شود، گفته می شود و آنچه باید انجام داده شود، انجام داده می
شود، زن و شوهر هر شب از سر عادت در اتاق نشیمن می نشینند و تلویزیون تماشا می
کنند، هر روز همان کارهای مشابه و تکراری را انجام می دهند و زندگیشان کاملاً
یکنواخت می شود. این مسئله باعث می شود متوجه شوید که خیلی چیزها در مورد همسرتان
هست که دوست ندارید و آزارتان می دهد. متاسفانه، دیگر خیلی دیر شده است. دیگر
ازدواج کرده اید و باید با آن کنار بیایید.
یک روی سکه می گوید چون نمی توانید اوضاع را تغییر دهید به این معنی
نیست که اوضاع بد است. در زندگی دوره های تغییر مختلفی وجود دارد و وقتی ازدواج می
کنیم، همراه با همسرمان این تغییر را تجربه میکنیم. گاهی اوقات یکی از دو طرف
جلوتر از آن یکی است و گاهی اوقات این رشد با هم صورت می گیرد. اگر بتوانید هر
مرحله رشد را با هم طی کنید، به دستاورد بسیار بزرگی در زندگیتان نائل شده اید.
حتی اگر 10 سال هم با یک نفر رابطه دوستی داشته باشید، به ندرت در مورد موقعیت های
واقعی زندگی که ممکن است موجب ازدواج یا برهم خوردن آن شود بحث می کنید و ناگهان
می بینید که با او ازدواج کرده اید و همه تعهدات و انتظارات دنیا از شما خیلی دشوار
به نظر می رسد. خیلی وقت ها به زندگی مجردیتان فکر میکنید که هیچ کس نبود که بهش
جواب پس بدهید، کسی نبود که نگرانش شوید، کسی نبود که مجبور باشید از او مراقبت
کنید و هیچ کس هم نبود که به شما بگوید چه باید بکنید و چه نباید بکنید. اما قبل
از اینکه در دریای پشیمانی گم شوید، به این فکر کنید که در زمان مجردی وقتتان را
چطور می گذراندید؟ آیا آن تنهایی هر از گاه اذیتتان می کرد؟ آیا احساس کمال می
کردید؟ آیا اوقات فراغتتان را به دنبال یک شریک زندگی بودید؟ آیا به آنهایی که
ازدواج کرده بودند حسادت نمی کردید؟ آیا فکر نمی کردید که ازدواج یک مسئله خیلی
مهم است و باید آنرا جدی بگیرید؟ آیا اصلاً باید ازدواج کرد؟
کلمات کلیدی : آیا ازدواج برای همه یک امر ضروری است ؟!