سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دو دوست

ارسال‌کننده : سعید و ...ش در : 89/1/2 2:58 عصر


دو دوست با پای پیاده از جاده ای در
بیابان عبور میکردند.بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره
پرداختند.یکی از آنها از سر خشم؛بر چهره دیگری سیلی زد. دوستی که سیلی خورده
بود؛سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید،روی شنهای بیابان نوشت((امروز بهترین
دوست من بر چهره ام سیلی زد.))آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک
آبادی رسیدند.تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند.ناگهان
شخصی که سیلی خورده بود؛لغزید و در آب افتاد.نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش
شتافت و او را نجات داد.بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت؛یر روی صخره ای سنگی این
جمله را حک کرد:((امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد)) دوستش با تعجب
پرسید:((بعد از آنکه من با سیلی ترا آزردم؛تو آن جمله را روی شنهای بیابان نوشتی
ولی حالا این جمله را روی تخته سنگ نصب میکنی؟)) دیگری لبخند زد و گفت:((وقتی کسی
مارا آزار میدهد؛باید روی شنهای صحرا بنویسیم تا بادهای بخشش؛آن را پاک کنند ولی
وقتی کسی محبتی در حق ما میکند باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن
را از یادها ببرد

دوستای گلم عید شده و سال نو بهترین وقت دور ریختن کدورت های گذشته است

یا حق




کلمات کلیدی :

شما چه پرنده ای هستید؟

ارسال‌کننده : alpinistk2 در : 88/12/6 10:20 عصر

اول فروردین تا 25 فروردین " شاهین "

مقتدر و توانا هستید . معمولا با مهارتی که در کارها و عملتان دارید می توانید از موانع بسیار سخت عبور کنید و در نهایت زرنگی این کار را به گونه ای انجام می دهید که چندان انرژی خود را به هدر ندهید.

26 فروردین تا 22 اردیبهشت "مرغابی "

برای رسیدن به هدف هر رنجی را به جان می خرید ، اما با این حال برای شما هدف وسیله را توجیه نمی کند.
گاهی بی دقت می شوید ، بنابراین ضررهایی می بینید.

23 اردیبهشت تا 19 خرداد " قمری "

طبیعتا آرامش طلب هستید و از یک زندگی عاشقانه لذت می برید و بندرت از آن خسته می شوید . بردبار ، سازگار و در عین حال جذاب هستید
 

20 خرداد تا 16 تیر " عقاب "

شخصیتی بسیار محترم دارید.هیچ گاه به دنبال کارهای بیهوده نیستید و می توانید تنها با نگاه گیرا و نافذ خود مخالفان خویش را سر جایشان بنشانید.بخش بسیار قوی و ممتاز شخصیت شما آن است که قادرید از جنبه های ناچیز و مادی فراتر رفته و ماورای آن را ببینید.

17تیر تا 13 مرداد " بلبل "

معمولا قبل از اینکه دیده شوید صدایتان به گوش می رسد و همیشه حرفی برای گفتن دارید.هر چند بعضی ها اعتقاد دارند که حرفهای شما به عمل نمی رسد

14 مرداد تا 10 شهریور " مرغ ماهیخوار "
 
شخصیتی رنگی و پرزرق و برق دارید که همیشه مشتاق "رویارویی" است و از این کار لذت می برید.مهمترین مسایل پیرامون خود را به مرور و با خونسردی حل و فصل می کنید.بسیار حساس و تیرهوشید.

11 شهریور تا 7 مهر " قو "
 
همانند قو مغرور و سربلندید و شخصیتی پیچیده دارید.با اینکه در ظاهر شخصی بسیار آرام و راحت هستید اما در باطن برای سازگاری کردن خود با محیط اطراف و سرعت دنیای مدرن بسیار تلاش می کنید.بندرت عصبانی می شوید و سعی می کنید با همه در تفاهم و تعامل باشید.


8 مهر تا 5 آبان " دارکوب "

سختگیر و سختکوش هستید با طاقتی بسیار بالا . برای حمایت از ایده ها و عقایدتان به راحتی خواستار حمایت دیگران می شوید.برخی اوقات به نظر حواس پرت می آیید ، اما این فقط ظاهر شماست !

6 آبان تا 3 آذر " باز کوچک "

ذهن هوشیارتان به شما این امکان را می دهد که از یک موضوع به موضوع دیگری بپرید بدون اینکه تمرکز خود را از دست بدهید ! با اراده بسیار زیاد روی اهداف خود متمرکز می شوید و ار آنچه در اطرافتان می گذرد ، آشفته و مضطرب نمی گردید.

4 آذر تا 2 دی " کلاغ "

به غایت گیرا ، پرانرژی و مقاوم هستید و همچنین باهوش ، در نتیجه در حل مشکلات بسیار ماهر و زیردست می باشید.عاشق رقابت بوده و از طبیعت ، جنگل و اصولا محیط های بکر طبیعی بسیار لذت می برید.

3 دی تا 30 دی " حواصیل "

جذاب و متفکرید و معمولا تنها و منزوی به نظر می آیید.در عبور از مسیر زندگی ممکن است در باتلاق هم گرفتار شوید ، اما آنقدر محکم و استوارید که از این مشکلات موفق بیرون می آیید.

1 بهمن تا 28 بهمن " سینه سرخ "
 
شما یک برونگرای خونسرد هستید که طبع گرم خود را معمولا پنهان می کنید و گاهی خودرای می باشید.بسیار خانواده دوست هستید ، اگر چه گاهی کمی ستیزه جو می شوید.

29 بهمن تا آخر اسفند " سهره "

زرنگ ، حساس و گوش به زنگ هستید.ذاتا فردی اجتماعی و خونگرمید ، چون معتقدید در جمع به نوعی احساس امنیت می رسید که افراد در جای دیگر نمی توانند آن را بیابند.منظم و اهل ورزش هستید.




کلمات کلیدی :

چرا؟

ارسال‌کننده : alpinistk2 در : 88/12/6 10:5 عصر

واقعاً معنی زندگی چیه؟ برای چی وارد این دنیا شدیم؟ دنیای به این کثیفی! دنیایی که توش پر قاتل هست! پر از جانی! پر از معتاد! اومدیم که چی بشه؟ اومدیم غصه بخوریم؟ اومدیم حسرت بکشیم؟

از روز اول که این دنیا اینجور نبود. اینقدر کثیف نبود. من که یادم نیست. هرچی یادمه کثیف بوده. اما این رو میدونم که هیچی از روز اول بد نیست. پس چی شد که بد شد؟ کی بدش کرد؟ چی بدش کرد؟

آره درسته، خودمون با دست خودمون این دنیا رو خراب کردیم!!!! آخه واسه چی؟ می­خواستیم به کجا برسیم؟ چرا این­قدر با هم بدیم؟ چرا این­قدر واسه همدیگه قیافه می­گیریم؟ چرا این­قدر شرط و شروط می­زاریم؟ دنیا اینقدرها هم بد نیست. خودمون بدش می­کنیم. بیاین با هم کمک کنیم دنیا رو تغییر بدیم. اگه بخوایم می­تونیم. مطمئن باشید. پس از همین حالا شروع کنیم. امروز یه روز دیگست، باید دنیا رو عوض کنیم.




کلمات کلیدی :

بهار که بیاید رفته ام

ارسال‌کننده : alpinistk2 در : 88/12/6 10:4 عصر

قصه را می­دانی؟ قصه­ی مرغان و کوه قاف را، قصه­ی رفتن و آن هفت وادی صعب را، قصه­ی سیمرغ و آینه را؟

قصه نیست؛ حکایت تقدیر است که بر پیشانی­ام نوشته­اند. هزار سال است که تقدیر را تأخیر می­کنم. اما چه کنم با هدهد، هدهدی که از عهد سلیمان تا امروز هر بامداد صدایم می­زند و من همان گنجشک کوچکِ عذرخواهم که هر روز بهانه­ای می­آورد، بهانه­های کوچک بی­مقدار.

تنم نازک است و بال­هایم نحیف. من از راه سخت و سنگ و سنگلاخ می­ترسم. من از گم شدن، من از تشنگی، من از تاریک و دور واهمه دارم.

گفتی قرار است بال­هایمان را توی حوض داغ خورشید بشوییم؟ گفتی که این تازه اول قصه است؟ گفتی که بعد نوبت معرفت است و توحید؟ گفتی که حیرت، بار درخت توحید است؟ گفتی بی نیازی...؟

گفتی که فقر...؟ گفتی که آخرش محو است و عدم ...؟

آی هدهد! آی هدهد! بایست؛ نه، من طاقتش را ندارم...

بهار که بیاید دیگر رفته­ام، بهار، بهانه­ی رفتن است. حق با هدهد است که می­گفت: رفتن زیباتر است، ماندن شکوهی ندارد؛ آن هم پشت این سنگریزه­های طلب.

گیرم که ماندم و باز بال بال زدم، توی خاک و خاطره، توی گذشته و گل. گیرم که بالم را هزار سال دیگر هم بسته نگه داشتم، بال­های بسته اما طعم اوج را کی خواهد چشید؟

می­روم، باید رفت؛ در خون تپیده و پرپر.

سیمرغ، مرغان را در خون تپیده دوست­تر دارد. هدهد بود که این را به من گفت.

راستی، اگر دیگر نیامدم، یعنی که آتش گرفته­ام؛ یعنی سوختم؛ یعنی خاکسترم را هم باد برده است.

می­روم اما هرجا که رسیدم، پری به یادگار برایت خواهم گذاشت.

می­دانم، این کمترین شرط جوانمردی است.

بدرود، رفیق روزهای بی قراری­ام!

قرارمان اما در حوالی قاف، پشت آشیانه­ی سیمرغ، آنجا که جز بال و پر سوخته، نشانی ندارد...




کلمات کلیدی :

<      1   2      

کدهای جاوا وبلاگ

قالب وبلاگ

FreeCod Fall Hafez

کد بارش قلب