سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معجونهای زندگی اصول دوستیابی، رهبری مؤثر و نفوذ بر دیگران

ارسال‌کننده : سعید و ...ش در : 88/12/5 8:12 صبح

. از نظرات
دیگران ندانسته، انتقاد، شکایت و محکوم نکنید
.


2.
با دیگران
صادق باشید
.

3.
در دیگران
انگیزه ایجاد کنید
.

4.
ذاتاً به
همه علاقه مند باشید
.

5.
همیشه حتی
در هنگام مشکلات و سختی ها خنده رو باشید
.

6.
به یاد
داشته باشید که نام هر فردی زیباترین و مهمترین کلمه است
.

7.
شنونده
خوبی باشید. دیگران را تشویق کنید در مورد خود صحبت کنند
.

8.
براساس
علایق دیگران صحبت کنید
.

9.
طوری رفتار
کنید که دیگران احساس کنند مهم هستند و هرکاری که از دستتان بر می آید صادقانه
برایشان انجام دهید
.

10.
بهترین راه
موفقیت در بحث، اجتناب از آن است
.

11.
به
"نظر" دیگران احترام بگذارید. هرگز نگویید " شما اشتباه می کنید
"

12.
اگر اشتباه
کردید، سریع و صادقانه آن را بپذیرید
.

13.
دوستانه و
مهربانانه صحبت کنید
.

14.
طوری صحبت کنید
که طرف مقابل همیشه در پاسخ تان "بله" بگوید
.

15.
اجازه دهید
طرف مقابل بیشتر صحبت کند
.

16.
اجازه دهید
طرف مقابل احساس کند از شما برتر است
.

17.
صادقانه
همه چیز را از نگاه طرف مقابل ببینید
.

18.
با عقاید و
آرزوهای مثبت و سازنده دیگران همراه شوید
.

19.
با افراد
مثبت و انگیزه دهنده دوست باشید
.

20.
عقایدتان
را هرگز به دیگران تحمیل نکنید
.

21.
خود را با
علائم غیرکلامی طرف مقابل هماهنگ کنید
.

22.
صادقانه از
دیگران تعریف کنید
.

23.
اشتباهات
دیگران را غیر مستقیم تذکر دهید
.

24.
قبل از
انتقاد از دیگران در مورد اشتباهات خودتان صحبت کنید
.

25.
به جای
دستور صریح، سؤال کنید
.

26.
در دیگران
احساس امنیت ایجاد کنید
.

27.
هر پیشرفت
جزیی و هر نکته مثبتی را تحسین کنید
.

28.
مشوق باشید
و بکوشید اشتباه دیگران را آسان و قابل اصلاح نشان دهید
.

29.
بگذارید
افراد از انجام پیشنهادات شما خوشحال شوند
.

30.
اگر برای
کسی کار مثبتی انجام می دهید، انتظار جبران نداشته باشید
.




کلمات کلیدی : زندگی، دوستیابی، رهبری، نفوذ

مرد کور

ارسال‌کننده : سعید و ...ش در : 88/12/2 3:16 عصر

روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در
کنار پایش قرار داده بود
روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید
. روزنامه
نگارخلاقی از کنار او میگذشت
نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او
چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه
از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را
برداشت ان را برگرداند و اعلان دیگری روی ان نوشت
و تابلو را کنار پای او گذاشت و
انجا را ترک کرد. عصر انروز روز نامه نگار به ان محل برگشت
و متوجه شد که کلاه مرد
کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صدای قدمهای او
خبرنگار را شناخت و
خواست اگر او همان کسی است که ان تابلو را نوشته بگوید ،
که بر روی ان چه نوشته
است؟روزنامه نگار جواب داد:چیز خاص و مهمی نبود،
من فقط نوشته شما را به شکل دیگری
نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد.
مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته
است ولی روی تابلوی او خوانده میشد
:



امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!!!!



وقتی کارتان را نمیتوانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید
خواهید دید
بهترینها ممکن خواهد شد باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای
زندگی است




کلمات کلیدی :

کدهای جاوا وبلاگ

قالب وبلاگ

FreeCod Fall Hafez

کد بارش قلب