...
کاشکه یه روز باهم دیگه
سوار قایق می شدیم دور از نگاه آدما هردومون عاشق می شدیم
کاش آسمون با وسعتش تو دستامون جا می گرفت گلای سرخ دلامون کاش بوی
دریا می گرفت
کاش تو هوای عاشقی لیلی و مجنون می شدیم باد که تو دریا می وزید ما
هم پریشون می شدیم
کاشکه یه ماهی قشنگ برای ما فال می گرفت برامون از فرشته ها امانتی
بال می گرفت
با بال اون فرشته ها تو آسمون پر می زدیم به شهر بی ستاره به آرومی
سر می زدیم
شب که می شد امانت فرشته ها رو می دادیم چشمامونو می بستیم و به هم
می افتادیم
کاشکه تو دریای قشنگ خواب شقایق می دیدیم خواب دو تا مسافرو عشق یه
قایق می دیدیم
کاشکه می شد نیمه شب باهمدیگه دعا کنیم خدای آسمونارو با یک زبون
صدا کنیم
بگیم خدای مهربون ما رو ز هم جدا نکن هرگز به عشق دیگری ما رو تو
مبتلا نکن
کاش مقصد قایق یه جای دور ساده بود که عکس ماه مهربون رو پنجرش
افتاده بود
کاشکه انجا هیچکسی نبود یه وقتی با تو دوست بشه تو نازنین من بودی
مثل حالا تا همیشه
کاشکه بجز من هیچکسی اینقدر زیاد دوستت نداشت یا که دلت عشق منو
اوّل عاشقاش می گذاشت
کاش یه پرنده بودی من واسه تو یه دونه شک ندارم اون موقع هم
اینجوری دیوونه بودم
کاش تو ضریح عشقِ تو یه روز کبوتر می شدم یه بار نگاهم می کردی اون
موقع پرپر می شدم
کاشکه می شد جدایی رو به جایی پنهون بکنیم خارای زرد غصّه رو از
ریشه بیرون بکنیم
کاشکه باهم یه جا بریم که آدماش آبی باشن شباش مثل تو قصّه ها زلال
مهتابی باشن
انوقت با لطف ماهیا دریا رو جارو بزنیم به شهر آرزو ها بریم پارو
بزنیم
بریم یه جا که آدماش بر سر هم داد نزنن بخاطر یه باد بادک بچِّه ها
فریا د نزنن
بریم یه جا که دلها رو با یک اشاره نشکنن بچّه ها توی بازیشون به
قًَمری ها سنگ نزنن
چشمامونو می بندیم و باهم دیگه می ریم سفر یادت باشه هر جا می ری
من وبا رویاهات ببر
یادت باشه اینجا هوا غرق یه دلواپسیـــــــــــــــــه اما از
اینجا که بریم فقط گل اطلسیـــــــــــــــــه
کلمات کلیدی :